صفحات

قطعه‌اي ازسرود مرد نامحبوب

بسا از اين خدايان كه تباه شده‌اند درختان بيد بر خاك آنان مي‌گريندپان بزرگ، عشق، عيسي مسيح همگي مرده‌اندو گربه‌ها درحياط مي‌ونگندو من درپاريس مي‌گريم من كه تغزل‌ها براي شاهبانوان مي‌دانم سوگنامه‌


 سالهاي خودم مدايح برده‌اي براي شاه‌ماهيان تصنيف مرد نامحبوب و سرودها براي پري‌ماهيان عشق مرده است و از آن لرزانم بت‌هاي زيبا را مي‌پرستم يادها شبيه عشق‌اندمن چون زن موزول وفادار و محزون مي‌مانم من وفادارم چون سگي به صاحبش، چون پيچك به درختان و قزاقان زاپوروگ مست و پرهيزكار و سارق در استپ‌ها و ده‌ فرمان «هلالي را كه موضوع بحث منجمان است چون يوغي به گردن بگيريد من سلطان مقتدرم اي قزاقان زاپوروگ من بر شما خداي قاهرم رعاياي وفادار من شويد»سلطان به آنها چنان نوشته بود قزاقان بدين خبر خنديدند و بيدرنگ در روشني شمع به آن پاسخ دادند.ترجمه‌ م – ع سپانلو

0 نظرات: